رمان سرا | دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه,دانلود جدیدترین رمان های احساسی



دانلود داستان رضا عشقی نودهشتیا

دانلود داستان رضا عشقی نودهشتیا

دانلود داستان رضا عشقی نودهشتیا

مقدمه:

من از آن روز که در بند توام، آزادم

پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم.

همه غم های جهان هیچ اثر نمی‌کند،

از بس که به دیدار عزیزت شادم!

خرّم آن روز که جان می‌رود اندر طلبت،

تا بیایند عزیزان به مبارک بادم

 

من که در هیچ مقامی نزدم خیمه‌ی انس،

پیش تو رخت بیفکندم و دل بنهادم؛

دانی از دولت وصلت چه طلب دارم؟ هیچ!

یاد تو مصلحت خیش ببُرد از یادم…
*سعدی*

خلاصه: داستان، از کودکی تا جوانی پسری شیطون به نام رضاست؛ رضا بزرگ شده‌ی دوران انقلاب و جنگ هستش. توی هر دوره، برای میهنش مبارزه می‌کنه. گریزونه از عشق! اما ناخواسته عاشق می شه و هیچ جوره نمی‌تونه بجسته از عشق!

به نام خدا
صدای کوبه‌ی در بلند شد.عزیزخانوم چادر سورمه ای رنگش را سر کرد، ازپله های ایوان پایین آمد و به حیاط رفت.

عزیز خانوم: کیه؟ کیه؟
در چوبی حیاط رو که باز کرد آقا رحمان، شوهرش رو پشت در دید.

عزیز خانوم: سلام، چرا هرچی میگم کیه جوابم و نمی‌دی آقا رحمان؟

از جلوی در کنار رفت تا شوهرش داخل بشه. آقا رحمان کلاه دور دار مشکیش رو از سرش برمی‌داره و دست عزیز میده. کت مشکی رنگش رو که دیگه براش تنگ شده و مناسب اون هیکل چاقش نیست، به زور از تنش بیرون میاره و به سمت حوض آب وسط حیاط میره؛ کنارش می‌شینه؛ کتش رو روی لبه حوض می‌ذاره و دستش رو پر از آب می‌کنه و به صورتش می‌زنه.

عزیز، کت آقا رحمان رو برمی‌داره و خاک روی کت رو می‌ته.

عزیز خانوم: رحمان تو یه چیزیت هست و نمیگی! چی شده؟

با این حرف عزیز خانوم، آقا رحمان مثل کوه آتشفشان فوران کرد و از جا بلند شد.
آقا رحمان: خانوم! این بچه آبرو واسه من نذاشته.
بعد به اطراف نگاه می‌کنه و دنبال رضا می‌گرده.

آقا رحمان: رضا؟ رضا؟ کجا رفتی؟ این دفعه‌ی چهارمه پنجره‌ی خونه‌ی آقای سعادت رو با توپت می‌شکنی!
عزیز خانوم سیلی آرومی به صورتش می‌زنه و لبش رو دندون می‌گیره.

رضای یازده ساله از پنجره‌ی زیر زمین که مطبخ مادر شده، پدرش رو نگاه می‌کنه.
رضا: آقاجون نمی‌دونم چرا این جور میشه! از قصد که نمی‌زنم!

ادامه مطلب

دانلود داستان یک عاشقانه خاموش نودهشتیا

دانلود داستان یک عاشقانه خاموش نودهشتیا

دانلود داستان یک عاشقانه خاموش نودهشتیا

نام کتاب: یک عاشقانه خاموش

نام نویسنده: نازنین براتی ـــ کاربرنودوهشتیا

ژانر: عاشقانه،درام

خلاصه:
مرگ، فقط با مردن اتفاق نمی افتد!

ادامه مطلب

دانلود داستان آب،باران،آب نودهشتیا

دانلود داستان آب،باران،آب نودهشتیا

دانلود داستان آب،باران،آب نودهشتیا

نام کتاب: آب،باران،آب
نام نویسنده: فاطمه شبان ـــ کاربرنودوهشتیا
ژانر: اجتماعی
<<www.98iia.com>>

خلاصه : دختری به دور از هرج و مرج دنیا ، به دور از دغدغه های زندگی ، کنار خانواده اش زندگی آرامی دارد ، اما ، چه کسی فکرش را می کند ، که یک اتفاق زیبای طبیعی ، زندگیشان را زیر و رو کند ؟

ادامه مطلب

دانلود داستان گوهر نودهشتیا

دانلود داستان گوهر نودهشتیا

دانلود داستان گوهر نودهشتیا

 

نام داستان: گوهر
نویسنده: آیسا – کاربر انجمن نود و هشتیا
ژانر: اجتماعی، تراژدی
مقدمه:
گاهی، نیم نگاهی می‌تواند زندگی بخش باشد. هستند کسانی با طناب به دنبال محبت داوطلبانه به قعر چاه می‌روند.
خلاصه:
می‌خوام برتون گردونم به سی سال پیش.
به دورانی که تنهای آرزوی مادر‌ها برای دخترهاشون، دیدن اون‌ها توی لباس سفید عروسی بوده و بس.
دورانی که بلند پروازی برای دخترها عار بود و تنها راه تحقق آرزوشون، تخیل.
اما در این میان دختری هست که رویایی بزرگ داره و حاضره براش بجنگه.
دختری که همه چی رو فدای رویاهاش می‌کنه حتی خودش رو…
براساس یک داستان واقعی

ادامه مطلب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

حواس پرت بی شمس دنیای بدون دروغ حوزه _ دانلود فایل های حوزوی purelove-75 پرنده ی سفید بهيران همه چی موجوده roshanaic همه چیز درباره تکنولوژی